شهزاد اردشیری

شهزاد اردشیری

سینما و نقد فیلم
شهزاد اردشیری

شهزاد اردشیری

سینما و نقد فیلم

فیلم مستند داستانی آخر این جاده...

فیلم مستد داستانی آخر این جاده...

عوامل فیلم :

نویسنده و کارگردان : شهزاد اردشیری

مدیر تصویر برداری : محمد فرزان منش

بازیگران :

خسرو دریکوندی

علیرضا فرامرزی

زهرا سرخیل

امیرحسین احمدی

حسین دیابی

محمد مهدی دیابی

فاطمه نجف نژاد

حنانه بسطامی

تدوین : محمد جمالی طهرانی

مدیر تولید: داود اردشیری، جواد معصومی

تهیه کننده : جعفر معصومی


مستند بلند به رنگ خاک

مستند بلند به رنگ خاک 

نویسنده و کارگردان: شهزاد اردشیری

مدیر تصویربرداری: محمد فرزان منش

تدوین: رامین نجفی

مدیر تولید: داود اردشیری


نقد و بررسی سریال بانوی سردار

تخیل یا تاریخ، ویرانگر یا قهرمان


امروز با تاکید و سفارش تعدادی از دوستان، دفترخوانش و نگارش را بستم و باز بخش سریال بی بی مریم از شبکه ۳ را به تماشا نشستم، به امید آن که گروه تحقیق و نویسندگان سریال مطلب جدیدی پیرامون این بانوی بزرگ عرضه کرده، بهره برده، بر اندوخته های خود بیفزائیم.

چند دقیقه ای از تماشای نگذشته، از آنچه دیدم آشفته و نگران شدم. با خود گفتم، ای وای نکند، عوامل سریال، تاریخ ناخوانده و ناشیانه با تخیلات خود احساس پرورانده باشند. بر خود نهیب زدم، تازه آغاز راه است، چرا پیش داوری و قضاوت می کنید؟!

اما هر چه گذشت. بیشتر اطمینان حاصل شد که این سریال، تهی از پژوهش علمی و بدور از مراجعه به منابع مستند و معتبر، با تعجیل فراوان و به فورت و برای کاستن از برخی فشارها بر صدا و سیما ساخته شده است. 

برداشت حقیر این است، دستمایه تهیه کنندگان و دست اندرکاران در ساخت این سریال، تخیل و احساس و شاید به زعم خودشان کسب رضایت و دلجویی بود؛ زیرا با عقل و درک بنده، میان آن بی بی مریمی که تاریخ روایت می کند با بی بی مریمی که این سریال به نمایش گذاشته است؛ تفاوت از زمین تا آسمان است! و حتی تردید کردم شاید این بی بی مریم آنی نیست که در تاریخ نامش ثبت شده است.

افسوس خوردم که چرا وقت خود را تلف کردم؛ اما حیف آمد چند سطری در این باره ننویسم.

جهت آگاهی چند مثال و نمونه آورده میشود که برخی از آنها بر عموم مردمان بختیاری روشن و مبرهن است؛ اما برای دست اندرکاران سریال که به زعم خودشان، آنچه به نمایش گذاشته اند برایند و محصول پژوهش و تحقیق است تا چه اندازه برایشان نافهم، مجهول و ناشناخته بوده که آنها را به اشتباه و تناقض انداخته است و البته این را باید به حساب سطحی نگری، عدم مطالعه و تحقیق کافی، جدی نکردن موضوع، فقدان اراده قوی و راسخ برای ساخت یک سریال قوی و البته توهین به شعور مخاطبان و بینندگان قلمداد کرد.

۱) بر همگان روشن است که محمدعلی خان از نظر سن و سال حدود دو سال از علی مردان خان بزرگتر است. حال شگفت آور است با کدام مستند تاریخی در این سریال علی مردان خان بزرگتر از محمدعلی خان معرفی شده است؟!

۲) اگر سریال هنگامه جنگ جهانی اول را به نمایش می گذارد. علی مردان خان حداقل بیست و سه سال و محمدعلی خان حداقل بیست و پنج سال سن و سال داشتند. جای تعجب است، چرا و با کدامین دلیل و مستند ،علی مردان خان یک نوجوان کم سن و سال و محمدعلی خان یک کودک خردسال ناتوان معرفی شده است؟!

۳) مستندات تاریخی می گوید، محمدعلی خان و علی مردان خان فرزندان بی بی مریم از همسر اولش، پس از ازدواج مادرشان، به نزد مادر بزرگ خود بی بی فاطمه در منزل سردار ظفر رفته کمتر از پنج ماه نزد وی ماندند و سپس به میان ایل خود[محمودصالح] رفته و ارتباطشان با مادر تقریبا قطع گردید و بندرت دیداری داشته اند؛ اما روایت این سریال برخلاف همه شواهد و مستندات تاریخی است.

۴)قلعه ای که به نمایش گذاشته میشود، در حقیقت به اعتبار و به نام مصطفی قلی خان فرزند بی بی مریم از همسر دومش فتح الله خان در اختیار بی بی مریم قرار می گیرد، مالک اصلی قلعه مصطفی قلی خان است؛ اما به دلیل صغر سن با دستان با کفایت مادر اداره می شود. برای بی بی مریم در این دوره اولویت اول مصطفی قلی خان است و تلاش می کند تا جایگاه وی حفظ و آتیه اش تامین گردد؛ اما بطور غیرمنتظره ای غایب است و اثری از وی دیده نمیشود. وی در این ایام کمتر از بیست سال سن دارد؛ وقایع جنگ جهانی اول پیرامون قلعه وی رخ میداد؛ اما ایشان غایب بزرگ در این قسمت از سریال است.

۵) مطابق روایت بی بی مریم و شاهدان دیگر، پس از آن که برادران و عموزادگان توافق کردند بی بی مریم بدون طلاق، به سورشجان رفته، بابت مخارج زندگی خود و فرزندش مصطفی قلی خان، قلعه و املاک آنجا را در تصرف بگیرد و اداره کند و فتح الله خان کاری با آنها و دخلی در آنجا نداشته باشد؛ اما روایت این سریال بر خلاف تاریخ به گونه ای است که مالک قلعه فتح الله خان است و رعایا و اهالی قلعه حاضر به همکاری با بی بی مریم نیستند. مطابق مستندات برای اهالی قلعه و روستای سورشجان، شخصیت بی بی مریم موجه تر. قابل پذیرش تر، قابل تحمل تر و البته محبوب تر بود.

۶) مستندات حکایت از آن دارد که پس از قتل حسین قلی خان، بی بی فاطمه مادر بی بی مریم بیشتر در روستاهای ناغان، فرخشهر، جونقان و ده چشمه نزد خانواده سردار اسعد و سردار ظفر زندگی میکرد که فاصله زیادی با سورشجان ندارند ودر محدوده چهارمحال قرار داشتند؛ اما در سریال به گونه نشان داده شده که در نقطه ای دوردست در آن سوی کوهی بزرگ زندگی میکرد.و البته بی بی فاطمه در سالهای پایانی عمر خود به قلعه تل زادگاه خویش بازگشت و در همانجا فوت کرد؛ اما هیچ مستند و مدرکی وجود ندارد که بی بی مریم برای ملاقات مادرش به قلعه تل رفته باشد.

۷) در سریال نمایش عملیات اکتشاف نفت توسط انگلیسیها در مسیر بی بی مریم دیده میشود که باز مطابق شواهد تاریخی سابقه عملیات اکتشاف در محدوده چهارمحال به ویژه نواحی میزدج و لار گزارش نشده است.

۸) بر اساس عرف رایج در آن زمان اشخاص سرشناس و بزرگ به تنهایی سفر نمی کردند و تنهایی مسافرت کردن را درخور شان و شخصیت خود نمی دانستند و حداقل یکی دو نفر ملازم آنها را همراهی میکرد. این سریال بانادیده گرفتن شخصیت و جایگاه اجتماعی او و عرف رایج، ایشان را به تنهایی به مسافرت به دور دستها می‌فرستد که خود خلاف واقعیت های آن زمان است.

۹) لباس بیشتر بازیگران نیز هیچ شباهتی با پوشش و لباس آن زمان، حتی امروزین بختیاریها ندارد و این ایراد نشان میدهد که چقدر از دست اندارکاران سریال از فرهنگ جامعه بختیاری بیگانه و بی اطلاع بودند.

۱۰) استفاده از سرپوش کلاه سفید در بین بختیاری ها منحصر بود به طبقه خوانین و بزرگان بختیاری و عموم مردم از کلاه سیاه استفاده میکردند؛ اما در این سریال، نوازنده یا به قول بختیاری ها توشمال، کلاه سفید خسروانی بر سر دارد، این نیز دلیلی روشن از بی اطلاعی و ناآشنایی دست اندرکاران این سریال است.

۱۱) حتی تردید وجود دارد که در دوران جنگ جهانی اول، بی بی فاطمه مادر بی مریم زنده بود که بی بی بخواهد به ملاقات و عیادت ایشان برود! از خاطرات بی بی مریم چنین برمی آید که مادرش قبل از جنگ جهانی اول فوت کرد. حال این پرسش مطرح می شود دست اندرکاران سریال با استناد به کدام منابع مستند. اثبات کرده اند که مادر ایشان در هنگامه جنگ جهانی اول زنده بود که به ملاقات وی رفته است؟!

۱۲) شخصیت پردازیهای که در این سریال انجام گرفته است به هیچ وجه با روایت مستند تاریخ مطابقت ندارد که خود بحث مفصلی را جدای از این مبحث می طلبد.

۱۳) صحنه های نمایش، گویش بازیگران، جغرافیای سریال و ریخت شناسی اشخاص به هیچ وجه با ویژگیهای انسانی و جغرافیایی طبیعی بختیاری مطابقت ندارد.

۱۴) اما تفنگ برنو هنوز در این ایام کاربردی همگانی در ایران نداشت و بعید می دانم در این زمان مورد استفاده تفنگچی ها بختیاری باشد، امیدوارم بنده اشتباه کرده باشم که اگر سلاح مورد استفاده جنگجویان برنو باشد، باید گافی بر گاف های بیشمار این سریال افزود.

از جنبه نمایشی و هنری این سریال اطلاعی ندارم؛ لیکن از لحاظ تاریخی و علمی به جرئت می گویم، اگر همه محتوای تولید شده این سریال به مانند قسمت اول آن باشد. سه ریال هم ارزش ندارد.

به امید آن که در قسمتهای بعدی سریال، شاهد این نقیصه ها نباشیم، گر چه بعید می دانم.

تندرست و شادکام باشید

نویسنده: مصطفی علیزاده گل سفیدی

بخشی از سابقه کاری شهزاد اردشیری

 بیوگرافی و بخشی از سابقه کاری شهزاد اردشیری :


شهزاد اردشیری متولد 1353 شهرستان لردگان و ساکن تهران می باشد، وی فیلمسازی را از سال 1369 با فیلمهای کوتاه 8 م م با انجمن سینمای جوانان ایران دفتر شهرکرد آغاز نمود که تا کنون چندین فیلم 16 م م ، 35 م م و ویدئویی کوتاه ، نیمه بلند و بلند داستانی ساخته است که قسمتی از آنها در بخش سابقه کاری آمده است.

 بخشی از سابقه کاری 

_  نویسنده، کارگردان و تهیه کننده فیلم های کوتاه، الفبا، گودال، از یاد رفته، تولکی، آرمون، وقتی پروانه ها پر پرواز ندارند و میشکال تهیه شده در انجمن سینمای جوانان ایران دفتر شهرکرد از سال 1369 تا سال 1376.

_  کارگردان و بازیگر نمایشنامه مثل کبوتر 1373.

_  نویسنده ، کارگردان و بازیگر نمایشنامه تو هم خواهی رفت 1374. 

 _  نویسنده نمایشنامه مندیرلاله ها 1375.
 _  نویسنده فیلمنامه سینمایی مندیر افتو (در انتظار خورشید) 1376.

_  نویسنده ، کارگردان و بازیگر نمایشنامه پیمون لاله ها 1376.

_  نویسنده، تهیه کننده و کارگردان فیلم 16 م م تی به ره (چشم به راه) تهیه شده در گروه کودک و نوجوان شبکه اول سیما سال 1377. بقیه عوامل فیلم عبارتند از : نازنین مفخم تدوینگر، رضا اردلان صداگذار و بهزاد اردشیری فیلمبردار. بازیگران : داود اردشیری، پیوند توفیقی، احمدرضا رافعی، خیرالله میراثی.

_ نویسنده ، کارگردان و بازیگر نمایشنامه سور و سوگ عشق 1378.

_  نویسنده فیلمنامه تله 90 میشکال 1379. 

_ کارگردان، انیماتور، ساخت عروسکها و طراح صحنه فیلم انیمشن 35 م م رازغار به تهیه کندگی مشترک، شهزاد اردشیری و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سال 1382. بقیه عوامل فیلم عبارتند از  :  سعید شاپوری نویسنده ، مرحوم ایرج گل افشان تدوینگر ، فرهاد ارجمندی صداگذار و میکس صدا، فریباشاهین مقدم مدیردوبله. این فیلم به صورت استپ موشن (عروسکی جانبخشی) ساخته شده و در جشنواره کارتن کلاب ایتالیا در سال 2005 پذیرفته شده است.

_   نویسنده، تهیه کننده، کارگردان و تدوینگر فیلم داستانی بدیل تهیه شده در سیمای مرکز سیستان و بلوچستان (شبکه هامون) سال  1385 .

_ نویسنده، تدوینگر و کارگردان فیلم داستانی کوتاه خاکستر تهیه شده در انجمن سینمای جوانان ایران سال 1385.

_ کارگردان فیلم مستند راه ناتمام، تهیه شده در گروه اجتماعی شبکه سه سیما سال 1388 .

_  کارگردان فیلم مستند راه ناتمام 2 ، تهیه شده در گروه اجتماعی شبکه سه سیما سال 1388 .

_  بازیگر فیلم تله 90 دختران جنگ سال 1389.

_ از سال 1387 تا کنون به عنوان خادم شهدای ورزشکار در برنامه بر سکوی افتخار با گروه ورزش شبکه سه سیما همکاری دارد .

_ نویسنده فیلمنامه انمیشن رازهای فرودگاه متروک در سال 1388 برای مرکز فرهنگی هنری صبا .

_  تهیه کننده، نویسنده، انیماتور، سازنده عروسکها و کارگردان فیلم انیمشن 35 م م  امید به دلو. لازم به ذکر است که این فیلم توسط آقای مهران قدکچیان تدوین شده است.
 _  نویسنده فیلمنامه سینمایی جیکاک 1389.

_ کارگردان 22 برنامه مستند برای برنامه ی زنده ی پارک ملت به تهیه کنندگی محمد رضا شهیدی فرد، تهیه شده در گروه اجتماعی شبکه ی اول سیما 1390.

_  نویسنده فیلمنامه سینمایی سایه ی آرامش 1390.

_ نویسنده، تدوینگر، تهیه کننده و کارگردان فیلم مستند شکستن سال 1391.

 _ نویسنده و کارگردان نما آوا راهی به آسمان، تهیه شده در روابط عمومی وزارت راه و شهر سازی سال 1391.

و...



به دنبال شهرت نبود اما ماندگار گشت


به دنبال شهرت نبود اما ماندگار گشت

شرحی بر زندگی ، استاد بهمن علاءالدین (مسعود بختیاری)

خواننده ، ترانه سرا و آهنگساز موسیقی بختیاری

 استاد بهمن علاءالدین (متخلص به مسعود بختیاری) خواننده ، ترانه سرا و آهنگ سازمشهور بختیاری در بیستم مهرماه سال 1319 در شهرستان مسجد سلیمان متولد شد .

وی دوران ابتدایی را در لالی دبستان فردوسی و دوران دبیرستان را در دبیرستان امیر کبیر مسجد سلیمان به پایان رساند.  

 وی در مهر ماه سال1341 در" سپاه دانش"  به خدمت نظام وظیفه درآمد ودر دیماه همین سال پس از پایان دوره آموزش اولیه خدمت، به دهستان قیدار  از بخش سلطانیه شهرستان زنجان اعزام و اقدام به تاسیس اولین مدرسه ابتدایی در آنجا نمود. بعد از پایان خدمت سربازی بلافاصله به استخدام آموزش و پرورش در آمد، که در آموزش و پرورش شهرستان های " ایذه" و "باغملک" به خدمتش ادامه داد. در سال 1348 به آموزش و پرورش " اهواز" و دانشسرای مقدماتی این شهر منتقل شد و موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم ادبیات گردید؛ سپس در مدرسه ماندانا (شهید شجرات) بعنوان دبیر و ناظم به ادامه خدمت مشغول گشت و سرانجام در سال 1373 بازنشست شد.

 استاد بهمن علاءالدین خواندن آواز و سرودن ترانه  را از همان سالهای دوران تحصیلات ابتدایی در "لالی" و به صورت غیرحرفه ای آغاز کرد و از سال 1350 با ارایه نخستین اثرش " دختر لچک ریالی "،  دوره اول فعالیت حرفه ای خود را بطور رسمی با همکاری رادیو و تلویزیون اهواز و نفت ملی آبادان و اجرای کنسرت هایی در هفت تپه ، کرمان و ماهشهرآغاز کرد و با ورودش به عرصه موسیقی، موسیقی بختیاری را وارد فاز جدیدی از تجربه خود نمود.

وی در این دوره با همراهی استاد منصور قناد پور، استاد محمد موسوی، سیروس احمدی فر، جمشید احمدی، حبیب اله ریخته گر، بهمن فردوسی، رسول ایزد یار و عبد العلی خسروی، علاوه بر ارایه چند اثر به گویش بختیاری نظیر گل ناز، تنگ بلور، بهار، گل باوینه و .... چند ترانه دیگر به زبان فارسی نظیر گلهای کاغذی، باغ آباد، دلتنگی، قاصد خوش خبر، باغ ستاره ها، باید فراموشت کنم و .... را از طریق رادیو وتلویزیون سراسری و محلی اهواز و آبادان ارایه کرد.

 استاد بهمن علاءالدین پس از انقلاب سال 1357 در کنار ادامه شغل معلمی ، با اختیار کردن گوشه گیری ، به سرودن شعر، ترانه ، ساختن آهنگ ، تحقیق و مطالعه در زمینه شعر و موسیقی بختیاری و  فارسی ادامه داد ، تا اینکه پس از سالها، در سال 1365 نخستین کاست خود را به نام " مال کنون "  با آهنگسازی و تنظیم استاد عطاء جنگوک و با الهام از برخی ترانه ها و اشعار فولکلور و بعضی سرود ه های عبد العلی خسروی و نوازندگی جمعی از هنرمندان و نوازندگان موسیقی نظیر مسعود شناسا ، مهدی آذرسینا ، علینقی افشارنیا ، حسین بهروزی نیا ، مرتضی اعیان و... ارایه کرد؛ بدین ترتیب دوره دوم فعالیت رسمی هنریش را آغاز نمود.

مال کنون به عنوان اثری فاخر و غنی از موسیقی و شعر بختیاری از یک سو و ممتاز در موسیقی نواحی ایران از سوی دیگر مطرح گردید و باعث تحولی شگرف در موسیقی بختیاری گردید و بهمن علاالدین را در نقطه اوج موسیقی بختیاری قرار داد.

استاد بهمن علاءالدین  که هیچ علاقه ای به کسب شهرت نداشت و می کوشید ناشناس باقی بماند، در دوره جدید فعالیت رسمیش ، هرگزعلاقه ای به حضور در رسانه ها و مجامع عمومی نشان نداد و برای آنکه ناشناخته باقی بماند ، آثار خود را با نام مستعار و هنری " مسعود بختیاری " منتشر نمود . تا سالهای طولانی ، بسیاری از طرفداران و همتباران وی نام واقعی و چهره ایشان را نمی شناختند . حتی شاگردان ایشان در مدارس ایذه و اهواز نمی دانستند که مسعود بختیاری همان معلم آنها یعنی بهمن علاءالدین است .

استاد بهمن علاءالدین سرانجام پس از سالها ممارست ، در سال 1371 ، 6 سال پس از ارایه اولین اثرخود و با تحمل بسیاری از مشکلات ، اثر شاخص دیگری را به نام" هی جار"  با تنظیم و آهنگ سازی عطاء جنگوک و با استفاده از اشعار و ملودی های ساخته شده توسط خود و برخی اشعار و ترانه های  فولکلور ، با همراهی استادانه نی علی حافظی و جمع دیگری از نوازندگان کشور مانند رضا شفعیان ، منصور سینکی ، افشار نیا ، اردشیر و بیژن کامکار ، بهروزی نیا و محمود فرهمند در قالب گروه "شهرآشوب" به دوستدارا ن موسیقی بختیاری ارایه کرد.

استاد بهمن علاءالدین دو سال بعد ، یعنی در سال 1373 سومین کاستش را به نام " تاراز" که نام کوهی پر رمز و راز و خاطره انگیز در مسیر کوچ ایل و معروف به داشتن  کبک های خوش آواز بود را با استفاده از اشعار و ملودی های ساخته شده توسط خودش و تک نوازی ماهرانه نی "علی حافظی" و همراهی ضرب " محمود فرهمند " و تنظیم استادانه استاد " قنادپور " به دوستدارانش هدیه کرد .

استاد بهمن علاءالدین در سال 1375 چهارمین کاستش را با نام "بر افتو " این بار هم با تنظیم استاد منصور قناد پور و نوازندگی شهریار فریوسفی ، جمال جهانشاد ، حسن ناهید ، اردشیر ، اردوان و ارژنگ کامکار و تک نوازی نی استاد علی حافظی و به اهتمام استاد فریدون شهبازیان منتشر کرد .

استاد بهمن علاءالدین در تداوم و استمرار تلاشهایش بخش دیگری از سروده ها و ساخته های خود را در سال 1377  در کاست دیگری با نام " آستاره " با تنظیم و قطعات بدون کلام استاد قنادپور و همراهی نوازندگان برجسته کشور از جمله حسن ناهید ، شهریار فریوسفی ، جمال جهانشاد ، مجید اخشابی ، محمود فرهمند ، رسول بهبهانی ، سهیل ایوانی و... طراحی جلد بهروز غریب پور منتشر کرد.

 اما ، دوره سوم فعالیت هنری بهمن علاءالدین با کوچ وی از اهواز به کرج در سال 1379 شروع و تا پایان حیات پربارش ادامه پیدا می کند .

استاد بهمن علاءالدین با وجود درخواستهای بیشمار ، از داخل و خارج از کشور نه تنها علاقه ای به حضور در مجالس و محافل رسمی و غیر رسمی نداشت ، بلکه علیرغم درخواست ها و دعوت های مکرر از طرف رسانه ها و شبکه های ماهواره ای برای اجرای برنامه یا انجام مصاحبه و تقاضاهای متعدد برای برگزاری کنسرت و ... به مدت 25 سال حاضر به پذیرفتن این دعوت ها و درخواستها یا ظاهر شدن در انظار عمومی نشد .

بنا به اصرار دوستان نزدیکش و به منظور ترویج ارزشهای فرهنگی ایلی حاضر به اجرای کنسرت در شهر اهواز شد که بدنبال استقبال چشمگیر و سپس تقاضاهای مکرر دیگر همتبارانش ، در برخی دیگر از شهرها نظیر مسجد سلیمان ، باغملک ، ایذه ، شهرکرد و... .با برگزاری مجدد کنسرت و اجرای مستقیم برخی آهنگ های قدیمی و جدید خود برای علاقمندانش در این شهرها موافقت کرد.

 استاد بهمن  علاءالدین در شهرستان کرج و پس از طی یک دوره بیماری در صبحگاه روز جمعه ، دوازدهم آبانماه 1385 ، در سن 66 سالگی ، به علت نارسایی قلبی دارفانی را وداع گفت . پیکر استاد بهمن علاءالدین در جوار بقعه متبرکه امامزاده طاهر (ع) کرج به خاک سپرده شد . روحش شاد. 

سخنی با استاد مسعود بختیاری

داغ از دست دادنت بسیار سخت بود و تا مدتها نمی توانستم باور کنم استاد بزرگ آواز بختیاری دیگر در بین ما نیست اما چه می شود کرد ، باید پذیرفت . آرزویم این بود که در باره ات فیلم مستندی بسازم و در فیلم های داستانیم آواز بخوانی اما حیف ... و اکنون که در آستانه ساختن فیلم سینمایی مندیر افتو (در انتظار خورشید) هستم جای خالیت را بیشتر احساس کردم و با اندوح در نبودت اشک ریختم . استاد بزرگ ، بزرگ مرد سرزمین بختیاری از روح بزرگت کمک می خواهم تا بتوانم فیلمی شایسته در وصف فرهنگ و حماسه های ایل بزرگ بختیاری بسازم . جاودان باشی .   

 

شهزاد اردشیری